جشن سده جشن پيدايش آتش است. صد روز از پايان تابستان گذشته و يا صد شب و روز به نوروز مانده است و كهن بودن آن به پايه جشنهاي نوروز و مهرگان مي رسد. از نظر نجومي (طبيعي) نياكان ما در روزگاران بسيار كهن، سال را به دو پاره (فصل) بخش مي كردند. تابستان كه هفت ماه به درازا مي كشيد، در نخستين روز فروردين آغاز و در آخرين روز مهر پايان مي يافت. و زمستان كه از آغاز آبان شروع مي شد و تا پايان اسفند به طول مي انجاميد. جشن سده، سومين روز از آغاز زمستان و يا صد روز و شب به اول تابستان بود.
از نظر تاريخي اين جشن به هوشنگ شاه نسبت داده شده. حكيم فرزانه، استاد سخن، فردوسي در شاهنامه مي گويد:
يكي روز شاه جهان سوي كوه گذر كرد با چند كس همگروه
پديد آمد از دور چيزي دراز سيه رنگ و تيره تن و تيز تاز
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون ز دود دهانش جهان تيره گون
نگه كرد هوشنگ با هوش و سنگ گرفتش يكي سنگ و شد پيش جنگ
به زور كياني بيازيد دست جهانسوز مار از جهانجوي جست
برآمد به سنگ گران سنگ خرد هم آن و هم اين سنگ بشكست خرد
فروغي پديد آمد از هر دو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار كشته وليكن ز راز پديد آمد آتش از آن سنگ باز
هر آنكس كه بر سنگ آهن زدي ازو روشنايي پديد آمدي
جهاندار پيش جهان آفرين نيايش همي كرد و خواند آفرين
كه او را فروغي چنين هديه داد همين آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغيست اين ايزدي پرستيد بايد اگر بخردي
شب آمد برافروخت آتش چو كوه همان شاه در گرد او با گروه
يكي جشن كرد آن شب و باده خورد سده نام آن جشن فرخنده كرد
ز هوشنگ ماند اين سده يادگار بسي باد چون او دگر شهريار
كز آباد كردن جهان شاد كرد جهاني به نيكي از او ياد كرد
واژه سده
بيشتر دانشمندان نام سده را گرفته شده از صد مي دانند. ابوريحان بيروني مي نويسد: “سده گويند يعني صد و آن يادگار اردشير بابكان است و در علت و سبب اين جشن گفته اند كه هرگاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند، ميان آن و آخر سال عدد صد بدست مي آيد و برخي گويند علت اين است كه در اين روز زادگان كيومرث، پدر نخستين، درست صدتن شدند و يكي از خود را بر همه پادشاه گردانيدند” و برخي برآنند كه در اين روز فرزندان مشي و مشيانه به صد رسيدند و نيز آمده : “شمار فرزندان آدم ابوالبشر در اين روز به صد رسيد
نظر ديگر اينكه سده معروف، صدمين روز زمستان از تقويم كهن است، زمستان در تقويم كهن 150 روزه و تابستان 210 روزه بوده است و برخي گفته اند كه اين تسميه به مناسبت صد روز پيش از به دست آمدن محصول و ارتفاع غلات است.
زنده ياد استاد مهرداد بهار معتقد است كه واژه سده از فارسي كهن به معني پيدايش و آشكار شدن آمده و آن را برگزاري مراسمي به مناسبت چهلمين روز تولد خورشيد (يلدا) دانسته و مي نويسد: … جشن سده سپري شدن چهل روز از زمستان و دقيقا در پايان چله بزرگ قرار دارد. البته به جشني ديگر كه در دهم دي ماه برگزار مي شده و كمابيش مانند جشن سده بوده هم بايد توجه كنيم كه در آن نيز آتش ها مي افروختند. اگر نخستين روز زمستان را پس از شب يلدا – تولد ديگري براي خورشيد بدانيم، مي توان آنرا هماهنگ با جشن گرفتن در دهمين و چهلمين روز تولد، آيين كهن و زنده ايراني دانست. (در همه استان هاي كشور و سرزمين هاي ايراني نشين، دهم و چهلم كودك را جشن مي گيرند) و اين واژه “sada” (اسم مونث) كه به معني پيدايي و آشكار شدن است ، در ايران باستان sadok و در فارسي ميانه sadag بوده و واژه عربي سذق و نوسذق (معرب نوسده) از آن آمده است.
پيشينه اسطوره اي پيدايش آيين و جشن سده
از اسطوره هاي جشن سده تنها يكي به پيدايش آتش اشاره دارد. فردوسي مي گويد: هوشنگ پادشاه پيشدادي، كه شيوه كشت و كار، كندن كاريز، كاشتن درخت … را به او نسبت مي دهند، روزي در دامنه كوه ماري ديد و سنگ برگرفت و به سوي مار انداخت و مار فرار كرد. اما از برخورد سنگها جرقه اي زد و آتش پديدار شد. هم در كتاب “التفهيم” و هم “آثارالباقيه” ابوريحان، از پديد آمدن آتش سخني نيست بلكه آنرا افروختن آتش بر بامها مي داند كه به دستور فريدون انجام گرفت و در نوروزنامه آمده است كه : “آفريدون … همان روز كه ضحاك بگرفت جشن سده برنهاد و مردمان كه از جور و ستم ضحاك رسته بودند، پسنديدند و از جهت فال نيك، آن روز را جشن كردندي و هر سال تا به امروز، آيين آن پادشاهان نيك عهد را در ايران و دور آن به جاي مي آورند.”
برگزاري جشن سده
الف) تا دوره ساساني: فردوسي آنرا به هوشنگ نسبت مي دهد و ابوريحان بيروني و نوروزنامه آنرا از فريدون مي دانند و همچنين رسمي شدن جشن سده به زمان اردشير بابكان منسوب گرديده است، اما در هيچكدام به شيوه برگزاري آن اشاره اي نشده است.
ب) بعد از ساسانيان: مورخان و نويسندگاني چون بيروني، بيهقي، گرديزي، مسكويه و … از شيوه برگزاري جشن سده در دوران غزنويان، سلجوقيان، خوارزمشاهيان، آل زيار و … تا دوره مغول بسيار نوشته اند. از آيين هاي عامه مردم سندي نداريم اما در حضور شاهان، رسم شعرخواني بود و نيز پرندگان و جانوراني به آتش انداخته مي شدند و گياه خوشبو تبخير مي كردند تا مضرات آن را برطرف كنند.
ج) در عصر حاضر: در مازندران، كردستان، لرستان،و سيستان و بلوچستان؛ روستاييان و كشاورزان و چوپانان و چادرنشينان نزديك غروب يكي از روزهاي زمستان (آغاز نيمه يا پايان زمستان) روي پشت بام، دامنه كوه، نزديك زيارتگاه، كنار چراگاه و يا كشتزار آتشي افروخته و بنا بر سنتي كهن پيرامون آن گرد مي آيند بدون آنكه نام جشن سده بر آن نهند.
ولي در كرمان جشن سده يا سده سوزي در بين تمامي اقشار مردم كرمان، مسلمان، زرتشتي، كليمي … رواج دارد كه همه ساله در دهم بهمن ماه برگزار مي شود. در بين چادرنشينان بافت و سيرجان سده سوزي چوپاني برگزار مي شود كه شب دهم بهمن آتش بزرگي بنام آتش جشن سده، با چهل شاخه از درختان هرس شده كه نشان چهل روز “چله بزرگ” است در ميدان ده برمي افروزند و مي خوانند: سده سده دهقاني/ چهل كنده سوزاني/ هنوز گويي زمستاني.
چنانكه از كتاب ها و اسناد تاريخي برمي آيد جشن سده جنبه ديني نداشته و تمام داستان هاي مربوط به آن غيرديني است و بيشتر جشني كهن و ملي به شمار مي آيد و وارث حقيقي جشن سده نه فقط زرتشتيان، بلكه همه ايرانيان اند، ميراثي كه به بسياري از كشورهاي همسايه نيز راه يافت و ما روز به روز بیشتر فراموشش کردیم …
—————————————————————————–
اين نوشتار به پارسی سره (خالص) نوشته شده و واژه های درون كمانك ها (پرانتزها)، واژه های بيگانه يا واژه های پارسی عربي شده (معرب) هستند كه با همسنگ پارسی سره آن جايگزين شده است.
دوباره ايرانی خواهيم شد با پارسی سره.
جشن سده، جشن پيدايش آتش
درود، در گاهنامه ايراني 3745 اين روز بنام جشن سده نام گذاري شده است و جشن پيدايش آتش است.
واژه سده از واژه «ست» در پارسيك «پارسي ميانه يا پهلوي» آمده و به چم (معنی) سد (صد) است.
بنابر نخستين بخش بندی ژمانی (فصلی) گاهنامه كهن ايران باستان، از آغاز فروردين تا پايان مهر را تابستان بزرگ و از آغاز آبان تا پايان اسفند را زمستان می ناميدند و سده هنگامی است كه سد روز از زمستان می گذشت و يا به گفته امروز، پنجاه شب و پنجاه روز به جشن بزرگ نوروز مانده است. جشن سده يكي از بزرگ جشن های ايران است كه از زمان های بسيار دور برای ما به يادگار مانده و از افسانه بسيار كهن و زيبای ايراني – آريايي سرچشمه گرفته است، که خود نشان از ديدگاه ژرف و زيباي نياكان مان به پيرامون خود دارد و براستي در جهان بی همتا است.
داستان جشن سده را فردوسی در شاهنامه چنين بازگو كرده است:
جشن سده به هوشنگ شاه پيشدادی بر می گردد. روزي هوشنگ شاه پيشدادی به هنگام شكار با همراهان خود به كوه مي رود. در راه به تنومند ماري برخورد مي كند و سنگی را با شتاب به سوي مار پرتاب می كند. سنگ به سنگ ديگري برخورد كرده و جرغه اي بيرون می جهد و خار و خاشاك پيرامون آن را فروزان مي كند و آتش پديدار مي گردد. مار می گريزد و شاه و همراهان به گرد آتش به جشن و سرور پرداخته و نمی گذارند آتش هيچ گاه خاموش شود. زين پس این جشن را سده نام نهادند و هر سال به پاس بزرگداشت آتش و يادگار آن بر پايش می كنند و آن را پديده و پيشكش اورمزدی دانسته و سپند (مقدس) می دانند. اين چنين است كه روز مهر از ماه بهمن كه پنجاه روز به نوروز مانده است، جشن سده برپا می گردد.
برگزاری جشن سده اين چنين است:
در پسين (عصر) اين روز پس از خورنشست (غروب آفتاب)، سه تن از موبدان با جامه سپيد به سوی توده ای از هيزم خشك كه از پيش آماده گرديده، می روند و گروهی از جوانان كه آنان هم جامه سپيد بر تن دارند با فروزانه های (مشعل های) روشن، موبدان را همراهی می كنند. موبدان بخشی از اوستا كه بيشتر آتش نيايش است را می سرايند و موبد بزرگ با آتشدان و جوانان سپيد پوش با فروزانه ها، هيزم ها را می افروزند. گروه نوازنده از آغاز تا پايان جشن آهنگ مي نوازند و همه با شادی پيروزی روشن شدن آتش سده را جشن می گيرند و به اميد آنكه تا جشن سال ديگر روشنايی و گرمی در دل هايشان باشد به خانه باز می گردند.
و آنچه گذشت:
مرد آويج، يكی از بزرگ مردان گمنام ايرانی از شهر سپاهان (اصفهان) در هزار سال پيش ( 322 هجری قمری) در دو سوی زاينده رود، هيزم فراوان گرد آورد و آتش افروزی كرد و جشن سده را با شكوه بسيار بزرگ و بی مانندی كه روزگار به خود نديده بود، برگزار نمود و نشان داد كه اين فرهنگ مانند درخت كهني كه ريشه ژرف دارد، هرگز نابود نخواهد شد.
و امروز:
آتش از ديرباز نزد ايرانيان نماينده پاكي، روشنايی و گرمی دل ها بوده است و خوشبختانه پس از سده ها پيكار آرام و خاموش براي پايداشت آيين زيباي ايراني، سده را هنوز در اين سرزمين اهورايی اشو زرتشت و هوشنگ شاه جشن می گيرند، و چه زيبا گفت آن بزرگ مرد ايرانی اشو زرتشت: ستيز من تنها با تاريكي است و برای ستيز با تاريكی، شمشير به روی تاريكی نمی كشم، فانوس می افروزم.
بیان دیدگاه